اصطلاحات صنایع غذایی با حرف n
اصطلاحات صنایع غذایی با حرف N
Fooda
اصطلاحات صنایع غذایی, مقالات
452 Views
اصطلاح انگلیسی: |
native conformation(protein) |
اصطلاح فارسی: |
ساختمان طبیعی پروتئین |
مفهوم اصطلاح: |
حالت طبیعی پروتئین در سلول زنده پروتئین یکه در حالت طبیعی است و میتواند عمل طبیعی خود را انجام دهد. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
native protein |
اصطلاح فارسی: |
ساختمان طبیعی پروتئین |
مفهوم اصطلاح: |
native conformation ← |
|
اصطلاح انگلیسی: |
natto |
اصطلاح فارسی: |
ناتو |
مفهوم اصطلاح: |
نوعی غذای تخمیر شده و مردمی در ژاپن است. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
Natto |
اصطلاح فارسی: |
ناتو |
مفهوم اصطلاح: |
نوعی فراورده تخمیری سیاه رنگ از سویا که در چین ، ژاپن و فیلیپین تولید می شود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
Natural |
اصطلاح فارسی: |
طبیعی ، سرشتی ، نهادی ، ذاتی ، فطری ، جبلی ، بدیهی ، |
مفهوم اصطلاح: |
طبیعی ، سرشتی ، نهادی ، ذاتی ، فطری ، جبلی ، بدیهی ، |
|
اصطلاح انگلیسی: |
natural conditioning |
اصطلاح فارسی: |
گاز دار کردن طبیعی (نوشابه) |
مفهوم اصطلاح: |
در صنایع تولید نوشابه به گازدار کردن طبیعی نوشابه در اثر فعالیت مخمر گفته می شود |
|
اصطلاح انگلیسی: |
Natural Resources |
اصطلاح فارسی: |
منابع طبیعی |
مفهوم اصطلاح: |
منابع طبیعی |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nectar |
اصطلاح فارسی: |
آب میوه مصنوعی |
مفهوم اصطلاح: |
نوعی نوشابه میوه ای است که تا ۲۰ درصد شکر دارد وجوهر میوه به آن اضافه میکنند |
|
اصطلاح انگلیسی: |
net dietary protein value(NPV) |
اصطلاح فارسی: |
ارزش خالص پروتئین غذایی |
مفهوم اصطلاح: |
معیاری برای سنجش مقایسه ای پروتئینهای تغلیظ شده. حاصلضرب مقدار ناخالص پروتئین و npu اندازه گیری شده با رژیم ۱۰% پروتئین |
|
اصطلاح انگلیسی: |
net head space |
اصطلاح فارسی: |
سر فضای خالص |
مفهوم اصطلاح: |
فاصله فضای خالی بالای سطح ماده غذایی از سطح غذا تا سطح داخلی در قوطی یا شیشه در حالت ایستاده و دربسته. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
net protein ratio(NPR) |
اصطلاح فارسی: |
بهروری جامع پروتئین |
مفهوم اصطلاح: |
معیاری برای ارزیابی پروتئین و عبارت است از نسبت جمع قدر مطلقهای افزایش وزن موشهای تغذیه کننده از یک رِژیم پروتئینی و کاهش وزن موشهای استفاده کننده از رژیم غذایی بدون پروتئین بر مقدار پروتئین مصرفی توسط موشهای تغذیه کننده از غذای پروتئینی. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
net protein value(NPV) |
اصطلاح فارسی: |
ارزش خالص پروتئین |
مفهوم اصطلاح: |
معیاری برای سنجش مقایسه ای پروتئینهای تغلیظ شده. حاصلضرب مقدار ناخالص پروتئین وNPU اندازه گیری شده با رژیم ۱۰ درصد پروتئین. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
net weight |
اصطلاح فارسی: |
وزن خالص |
مفهوم اصطلاح: |
در صنایع غذایی به مقدار ماده کنسرو شده داخل قوطی گفته میشود. که شامل شربت یا آب نمک نیز هست. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
neutralization |
اصطلاح فارسی: |
خنثی سازی ، بیطرف کردن |
مفهوم اصطلاح: |
خنثی سازی ، بیطرف کردن |
|
اصطلاح انگلیسی: |
neutralize |
اصطلاح فارسی: |
خنثی کردن ، بطور شیمیایی خنثی کردن |
مفهوم اصطلاح: |
خنثی کردن ، بطور شیمیایی خنثی کردن |
|
اصطلاح انگلیسی: |
NGL |
اصطلاح فارسی: |
ضریب بازدهی نیتروژن |
مفهوم اصطلاح: |
nitrogen growth in← |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nisin |
اصطلاح فارسی: |
نی سین |
مفهوم اصطلاح: |
نوعی نتی بیوتیک که از برخی سویه های استرپتوکوکوس لاکتیس ساخته میشود. پلی پپتیدی با وزن مولکولی ۷۰۰۰ که دارای ۱۸ نوع اسید آمینه است. برای جلوگیری از رشد اسپور های باکتریها استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nitrate |
اصطلاح فارسی: |
نیترات |
مفهوم اصطلاح: |
نمک اسید نیتریت معمولا نیترات سدیم که به عنوان ماده نگهدارنده و تثبیت کننده رنگ گوشت و محصولات گوشتی استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nitrification |
اصطلاح فارسی: |
نیتراتی شدن |
مفهوم اصطلاح: |
در صنایع غذایی به فرآیندی گفته میشود که باعث اکسید شدن آمونیاک بر اثر باکتری ها و تبدیل آن به نیتریت و نیترات میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nitrite |
اصطلاح فارسی: |
نیتریت |
مفهوم اصطلاح: |
نمک اسید نیتروو معمولا نیتریت سدیم است. این ترکیب برای نگهداری محصولات گوشتی همراه با نیترات استفاده میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nitrogen balance |
اصطلاح فارسی: |
موازنه نیتروژن |
مفهوم اصطلاح: |
مقدار نیتروژن دریافتی در مقایسه با مقدار ازت دفعی در مدت زمانی معین. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nitrosamine |
اصطلاح فارسی: |
نیتروز آمین |
مفهوم اصطلاح: |
نیتروز آمین ماده ای است که در گوشتهای دارای نیتریت ممکن است به وجود آید که ترکیبی سرطان زاست. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
noncoenocytic molds |
اصطلاح فارسی: |
کپکهای فاقد دیواره عرضی |
مفهوم اصطلاح: |
به کپکهایی گفته میشود که ریسه آنها به صورت رشته ای لوله مانند و فاقد دیواره عرضی است. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nonenzymatic browning |
اصطلاح فارسی: |
قهوه ای شدن غیر آنزیمی |
مفهوم اصطلاح: |
قهوه ای شدن غیر آنزیمی |
|
اصطلاح انگلیسی: |
NPU |
اصطلاح فارسی: |
معیار پروتئین قابل استفاده در بدن |
مفهوم اصطلاح: |
یکی از معیا های ارزیابی کیفیت پروتئین غذا که حاکی از مقدار ازت نگهداری شده در بدن موش آزمایشگاهی پس از مصرف پروتئین می باشد |
اصطلاح انگلیسی: |
nucleotide |
اصطلاح فارسی: |
نوکلئو تید |
مفهوم اصطلاح: |
واحد سازنده اسید نوکلئیک. هر نوکلئوتید دارای یک باز پورین یا پیریمیدین و یک قند ریبوز یا دی اکسی ریبوز و فسفات است. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nutrients |
اصطلاح فارسی: |
مواد مغذی |
مفهوم اصطلاح: |
ترکیبات شامل مواد قندی ، پروتئین ، چربیها ، ویتامینها و عناصر معدنی است که باعث رشد بیولوژیک میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
Nutritional |
اصطلاح فارسی: |
تغذیه ای |
مفهوم اصطلاح: |
تغذیه ای |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nutritional drink |
اصطلاح فارسی: |
نوشابه مغذی |
مفهوم اصطلاح: |
به نوشابه ای گفته میشود که بخشی از نیاز های تغذیه ای انسان را تامین میکنند و میتوان انها را به گروههای زیر تقسیم کرد:دسته ای که دارای گلوکز زیاد و تامین کننده انرژی هستند ، دسته ای ویتامینها و مواد معدنی هستند ، دسته ای که قندهایی جذب ناشدنی دارند و برای افراد رژیمی مناسبند |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nutritional inhibitor |
اصطلاح فارسی: |
بازدارنده تغذیه ای |
مفهوم اصطلاح: |
ترکیب طبیعی موجود در مواد غذایی که باعث کاهش ارزش و جلوگیری از اثر تغذیه ای ماده غذایی میشود. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nutritionist |
اصطلاح فارسی: |
متخصص تغذیه |
مفهوم اصطلاح: |
کسی که از علوم تغذیه استفاده میکند تا باعث بهبود سلامت جامعه با توجه به نیازهای بدن از نظر مواد مغذی شده و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی را کنترل کنند. |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nutritive |
اصطلاح فارسی: |
مغذی |
مفهوم اصطلاح: |
مغذی |
|
اصطلاح انگلیسی: |
nutty taste |
اصطلاح فارسی: |
طعم آجیلی |
مفهوم اصطلاح: |
طعمی است که معمولا به علت نارس بودن دانه های قهوه در آن به وجود می آید و نامطلوب است. |
|
|
User Rating:
Be the first one !
بازدیدها: 270
Check Also
روغن با روش هاي مختلف که عمدتا فيزيکي است از زيتون استخراج و باقيمانده اي به جا مي ماند که تا 8 درصد روغن داشته و توسط حلال که معمولا هگزان است روغن کشي و روغن حاصل، روغن تفاله ناميده مي شود