اصطلاح انگلیسی: macrolide
اصطلاح فارسی: ماکرولید
مفهوم اصطلاح: آنتی بیوتیکی که در ساختار شیمیایی آن یک حلقه بزرگ لاکتونیوجود دارد
اصطلاح انگلیسی: magness tylor pressure tester
اصطلاح فارسی: بافت سنج مگنس
مفهوم اصطلاح: وسیله ای برای اندازه گیری سفتی بافت میوه ها و سبزیجات که زمان مناسب برداشت را با آن تعیین می کنند
اصطلاح انگلیسی: magnitude
اصطلاح فارسی: بزرگی ، عظ‌مت‌ حجم‌ ، قدر ، اهمیت‌ ، شکوه‌
مفهوم اصطلاح: بزرگی ، عظ‌مت‌ حجم‌ ، قدر ، اهمیت‌ ، شکوه‌
اصطلاح انگلیسی: maillard reaction
اصطلاح فارسی: واکنش میلارد
مفهوم اصطلاح: گروهی از فعل و انفعالات آلی خصوصا بین اسیدهای آمینه و قندها ی احیا کننده
اصطلاح انگلیسی: Maillard reaction
اصطلاح فارسی: واکنش میلارد
مفهوم اصطلاح: نوعی واکنش قهوه ای شدن که بر اثر واکنش های شیمیایی در مواد غذایی ایجاد می شود.
اصطلاح انگلیسی: maintain
اصطلاح فارسی: نگهداری کردن‌ ، ابقا کردن‌ ، ادامه‌ دادن‌ ، حمایت‌ کردن‌
مفهوم اصطلاح: نگهداری کردن‌ ، ابقا کردن‌ ، ادامه‌ دادن‌ ، حمایت‌ کردن‌
اصطلاح انگلیسی: Maize
اصطلاح فارسی: ذرت‌ ، بلال‌ ، رنگ‌ ذرتی
مفهوم اصطلاح: ذرت‌ ، بلال‌ ، رنگ‌ ذرتی
اصطلاح انگلیسی: maize oil
اصطلاح فارسی: روغن ذرت
مفهوم اصطلاح: روغن ذرت
اصطلاح انگلیسی: malic acid
اصطلاح فارسی: اسید مالیک
مفهوم اصطلاح: اسید مالیک
اصطلاح انگلیسی: malt
اصطلاح فارسی: مالت
مفهوم اصطلاح: غلات جوانه زده خشک شده که در تکنولوژی غلات از خاصیت آنزیمی آن برای تبدیل نشاسته به قند استفاده می شود
اصطلاح انگلیسی: malt beverages
اصطلاح فارسی: نوشابه مالتی
مفهوم اصطلاح: نوشابه های الکلی و غیر الکلی که مستقیما از مالت تهیه می شود
اصطلاح انگلیسی: malt flour
اصطلاح فارسی: آرد مالت
مفهوم اصطلاح: از آسیاب کردن جو یا گندم جوانه زده درست می شود
اصطلاح انگلیسی: malt vineger
اصطلاح فارسی: سرکه مالت
مفهوم اصطلاح: سرکه تهیه شده از مالت و مورد استفاده برای تهیه انواع ترشی
اصطلاح انگلیسی: maltase
اصطلاح فارسی: مالتاز
مفهوم اصطلاح: نوعی آلفا گلوکوسیداز که مالتوز را هیدرولیز و به ۲ مولکول گلوکز تبدیل می کند
اصطلاح انگلیسی: maltase
اصطلاح فارسی: مالتوز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که باعت هیدرولیز مالتوز می شود.
اصطلاح انگلیسی: Maltodextrin
اصطلاح فارسی: مالتودکسترین
مفهوم اصطلاح: پلیمری از ساکاریدهای فاقد طعم شیرین و محصول خشک شده یا تصفیه شده محلول های آبی ساکارید به دست آمده از نشاسته خوراکی یا ترکیب حاصل از هیدرولیز نشاسته می باشد.
اصطلاح انگلیسی: maltose figure
اصطلاح فارسی: عدد مالتوز
مفهوم اصطلاح: توان تولید مالتوز آرد می باشد. از این عدد در گذشته جهت ارزیابی قدرت آرد نسبت به تولید مالتوز استفاده می شد
اصطلاح انگلیسی: malty
اصطلاح فارسی: طعم مالت
مفهوم اصطلاح: یکی از طعم های خوب چای در محصول مرغوب چای
اصطلاح انگلیسی: mango
اصطلاح فارسی: انبه
مفهوم اصطلاح: میوه ای سفت با پوست ضخیم گوشتی با بافت زرد رنگ که از درخت بزرگ همیشه سبز از خانواده sumac با نام علمی mangifera indica تولید می شود
اصطلاح انگلیسی: mango
اصطلاح فارسی: درخت انبه ، میوه انبه
مفهوم اصطلاح: میوه درخت مانگیفرا ایندیکا
اصطلاح انگلیسی: margarine
اصطلاح فارسی: ماگارین
مفهوم اصطلاح: محصولی فرایند شده شبیه کره که امولسیون آب در روغن است. ترکیبات آلی شامل روغن ، شیر و ترکیبات طعمی و رنگی مانند بتاکاروتن و نمک است
اصطلاح انگلیسی: marinating
اصطلاح فارسی: در آب خوابانیدن
مفهوم اصطلاح: افزودن نمک و ترکیبات اسیدی مانند سرکه به ماهی جهت نگهداری بیشتر و طعم بهتر
اصطلاح انگلیسی: marmalade
اصطلاح فارسی: مارمالاد
مفهوم اصطلاح: نوعی مربا است که از خمیر گوشت میوه تهیه می شود
اصطلاح انگلیسی: Marolles
اصطلاح فارسی: پنیر مارولز
مفهوم اصطلاح: نوعی پنیر تهیه شده از شیر گاو که دارای دورده رسیدن ۳-۵ ماه است و بیشتر در فرانسه تولید می شود.
اصطلاح انگلیسی: martin HTST
اصطلاح فارسی: روش استرلیزاسیون مارتین
مفهوم اصطلاح: از روشهای استرلیزاسیون مواد غذایی است که در آن مخلوط مواد مایع و قطعات جامد مستقیما قبل از قوطی کردن تحت تاثیر بخار آب قرار می گیرد
اصطلاح انگلیسی: MAS
اصطلاح فارسی: نگهداری در اتمسفر اصلاح شده
مفهوم اصطلاح: نگهداری در اتمسفر اصلاح شده
اصطلاح انگلیسی: mass transfer
اصطلاح فارسی: انتقال جرم
مفهوم اصطلاح: جابجایی ماده در درون جسم مانند حرکت کردن مولکولهای آب از مرکز مواد غذایی به سطح یا از سطح به فضا در اثر انتقال حرارت
اصطلاح انگلیسی: Mast
اصطلاح فارسی: ماست
مفهوم اصطلاح: نوعی فراورده تخمیری شیر با ویسکوزیته بالا و طعم سوختگی که در ایران تولید می شود
اصطلاح انگلیسی: mastication
اصطلاح فارسی: جویدن
مفهوم اصطلاح: خرد کردن غذا در دهان با دندان
اصطلاح انگلیسی: material
اصطلاح فارسی: مادی ، جسمانی ، مهم‌ ، عمده‌ ، کلی ، جسمی ، اساسی ، اصولی ،
مفهوم اصطلاح: مادی ، جسمانی ، مهم‌ ، عمده‌ ، کلی ، جسمی ، اساسی ، اصولی ،
اصطلاح انگلیسی: maturation
اصطلاح فارسی: رسیدن
مفهوم اصطلاح: فرایندی که با گذشت زمان و در شرایطی مشخص باعث ایجاد کیفیت مناسب می شود
اصطلاح انگلیسی: mature
اصطلاح فارسی: بالغ‌ ، رشد کردن‌ ، کامل‌ ، سررسیده‌ شده‌
مفهوم اصطلاح: بالغ‌ ، رشد کردن‌ ، کامل‌ ، سررسیده‌ شده‌
اصطلاح انگلیسی: maturity
اصطلاح فارسی: رسیدگی
مفهوم اصطلاح: رسیدگی
اصطلاح انگلیسی: maturometer
اصطلاح فارسی: رسیدگی سنج
مفهوم اصطلاح: دستگاهی برای اندازه گیری درجه رسیدگی بعضی سبزیجات و میوه جات
اصطلاح انگلیسی: mayonnaise
اصطلاح فارسی: سس مایونز
مفهوم اصطلاح: نوعی سس است با امولسیون روغن در آب و با استفاده از زرده تخم مرغ سرکه و ادویه درست می شود
اصطلاح انگلیسی: mealy
اصطلاح فارسی: آردی
مفهوم اصطلاح: احساس حالت پودری در دهان
اصطلاح انگلیسی: Measurement
اصطلاح فارسی: اندازه‌ گیری ، اندازه‌ ، سنجش‌
مفهوم اصطلاح: اندازه‌ گیری ، اندازه‌ ، سنجش‌
اصطلاح انگلیسی: meat extract
اصطلاح فارسی: عصاره گوشت ، خونابه
مفهوم اصطلاح: آبی که از گوشت خارج می شود
اصطلاح انگلیسی: melanoidin
اصطلاح فارسی: ملانوئیدین
مفهوم اصطلاح: نوعی ترکیب شیمیایی قهوه ای رنگ که بر اثر واکنش میلارد حاصل می شود.
اصطلاح انگلیسی: melon
اصطلاح فارسی: طالبی
مفهوم اصطلاح: میوه گیاه کوکومیس ملو
اصطلاح انگلیسی: membrance permeation evaporator
اصطلاح فارسی: تبخیرکن غشایی
مفهوم اصطلاح: در این روش تغلیظ از غشایی نیمه تراوا استفاده می شود. یک طرف آن مایع گرم و در طرف دیگر آن خلاء نسبی وجود دارد
اصطلاح انگلیسی: menadione
اصطلاح فارسی: منادیون
مفهوم اصطلاح: ترکیبی مصنوعی که دارای فعالیت مشابه ویتامین کوچه می باشد
اصطلاح انگلیسی: merten effect
اصطلاح فارسی: پدیده مرتن
مفهوم اصطلاح: تداخل واکنش بین پروتئینهای شیر خصوصا کاپاکازئین و ایمنوگلوبولینها که در بالا آمدن ذرات چربی شیر اثر می گذارد و سرعت آن را کاهش می دهد یعنی از تشکیل خامه روی سطح شیر جلوگیری می کند
اصطلاح انگلیسی: mesophile
اصطلاح فارسی: معتدل دوست
مفهوم اصطلاح: میکروارگانیسمهایی که معمولا در دمای بدن حیوانات بخوبی رشد می کنند
اصطلاح انگلیسی: metabolism
اصطلاح فارسی: سوخت وساز
مفهوم اصطلاح: مجموع تغییر و تبدیلهایی که در موجودی زنده روی ترکیبات سازنده آن صورت می گیرد که به ۲ گروه آنابولیسم و کاتابویسم تقسیم می شود
اصطلاح انگلیسی: metabolism
اصطلاح فارسی: سوخت و ساز ، دگرگونی
مفهوم اصطلاح: مجموعه فعالیت های سوختن برخی مواد و ساخته شدن برخی ترکیبات را گویند.
اصطلاح انگلیسی: metally flavor
اصطلاح فارسی: طعم فلزی
مفهوم اصطلاح: در اثر زنگ زدگی خطوط انتقال شیر طعم فلز و اکسید آهن در شیر و محصولات شیری ایجاد می شود
اصطلاح انگلیسی: metaloprotein
اصطلاح فارسی: پروتئین فلزدار
مفهوم اصطلاح: پروتئینی که دارای یک یا چند اتم فلزی مثل آهن یا منیزیم است
اصطلاح انگلیسی: methanol
اصطلاح فارسی: متانول
مفهوم اصطلاح: نوعی الکل که به عنوان حلال در استخراج مواد روغنی استفاده می شود.
اصطلاح انگلیسی: method
اصطلاح فارسی: روش ، شیوه ، راه ، اسلوب
مفهوم اصطلاح: روش ، شیوه ، راه ، اسلوب
اصطلاح انگلیسی: metionine
اصطلاح فارسی: متیونین
مفهوم اصطلاح: اسید آمینه گوگردداری که تامین کننده گروه متیل است
اصطلاح انگلیسی: microbial
اصطلاح فارسی: میکربی ، میکرب دار
مفهوم اصطلاح: میکربی ، میکرب دار
اصطلاح انگلیسی: microbial contamination
اصطلاح فارسی: آلودگی میکروبی
مفهوم اصطلاح: وارد شدن میکروارگانیسمهای ناخواسته در مواد غذایی و آلوده کردن آنها
اصطلاح انگلیسی: Microbiology
اصطلاح فارسی: میکرب‌ شناسی
مفهوم اصطلاح: میکرب‌ شناسی
اصطلاح انگلیسی: microflora
اصطلاح فارسی: فلور میکروبی
مفهوم اصطلاح: فلور میکروبی
اصطلاح انگلیسی: micron
اصطلاح فارسی: میکرون
مفهوم اصطلاح: micrometer←
اصطلاح انگلیسی: microstructure
اصطلاح فارسی: ریز ساختار
مفهوم اصطلاح: ریز ساختار
اصطلاح انگلیسی: microwave
اصطلاح فارسی: ریز موج‌ ، میکرو ویو
مفهوم اصطلاح: ریز موج‌ ، میکرو ویو
اصطلاح انگلیسی: microwave cooking
اصطلاح فارسی: پختن ماکروویو
مفهوم اصطلاح: پختن مواد غذایی با تابش امواج الکترومغناطیس
اصطلاح انگلیسی: Mildew
اصطلاح فارسی: پرمک ، کپک ، بادزدگی ، زنگ‌ گیاهی ، کپک زدن‌.
مفهوم اصطلاح: ایجاد حالتی خاص در اثر رشد کپک ها در شرایط مرطوب
اصطلاح انگلیسی: milk crumb
اصطلاح فارسی: پودر شکلاتی شیر
مفهوم اصطلاح: مخلوطی از پودر کاکائو ، شیر و شکر که بیشتر در کارخانجات تولید شیرکاکائو استفاده می شود
اصطلاح انگلیسی: milk fat
اصطلاح فارسی: چربی شیر
مفهوم اصطلاح: چربی خالص شیر که ۹۷% از تری گلیسیریدها و بقیه از کتوگلیسیرید کلسترول منوگلیسیرید و.. تشکیل شده است
اصطلاح انگلیسی: milliequivalent
اصطلاح فارسی: میلی اکی والان
مفهوم اصطلاح: معیار اندازه گیری غلظت ماده ای در حجم یک لیتر که از تقسیم تعداد میلیگرم در لیتر بر وزن اکی والان بدست می آید. وزن اکی ولان عبارت است از وزن اتمی تقسیم بر ظرفیت
اصطلاح انگلیسی: milliliter
اصطلاح فارسی: میلی لیتر
مفهوم اصطلاح: میلی لیتر
اصطلاح انگلیسی: mineral
اصطلاح فارسی: ماده معدنی
مفهوم اصطلاح: ماده معدنی
اصطلاح انگلیسی: mineral water
اصطلاح فارسی: آب معدنی
مفهوم اصطلاح: آب معدنی
اصطلاح انگلیسی: minimal
اصطلاح فارسی: کمین
مفهوم اصطلاح: کمین
اصطلاح انگلیسی: Miso
اصطلاح فارسی: میسو
مفهوم اصطلاح: نوعی فراروده تخمیری سویا که به نام چیانگ در چین شناخته می شود.
اصطلاح انگلیسی: Mixer
اصطلاح فارسی: مخلوط کننده
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که برای اختلاط و ترکیب کردن ۲ یا چند نوع ماده با هم به کار میرود.
اصطلاح انگلیسی: mixograph
اصطلاح فارسی: خمیرسنج
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که خصوصیات نانوایی آرد را اندازه گیری می کند که این خصوصیات در حین مخلوط کردن آرد با آب اندازه گیری می شود
اصطلاح انگلیسی: mobile phase
اصطلاح فارسی: فاز متحرک
مفهوم اصطلاح: در عملیات کروماتوگرافی مایع محلولی که از خارج ستون کروماتوگراف وارد و باعث جابجایی ترکیبات مورد تجزیه در داخل ستون می شود
اصطلاح انگلیسی: mobile water
اصطلاح فارسی: آب آزاد یا متحرک
مفهوم اصطلاح: مقدار آب قابل جدا شدن از مواد غذایی.
اصطلاح انگلیسی: modified atmosphere packaging
اصطلاح فارسی: بسته بندی تحت اتمسفر اصلاح شده
مفهوم اصطلاح: بسته بندی تحت اتمسفر اصلاح شده
اصطلاح انگلیسی: modified starch
اصطلاح فارسی: نشاسته اصلاح شده
مفهوم اصطلاح: نشاسته ای که روی آن تغییرات فیزیکی شیمیایی و یا ژنتیکی ایجاد می شود و برای مطلوب تر شدن خصوصیات تکنولوژیکی و کیفیت فیزیکی و شیمیایی بافت مواد غذایی استفاده می شود
اصطلاح انگلیسی: moisture
اصطلاح فارسی: رطوبت ، نم
مفهوم اصطلاح: رطوبت ، نم
اصطلاح انگلیسی: molass
اصطلاح فارسی: ملاس
مفهوم اصطلاح: مایعی تیره رنگ که پس از مراحل کریستالیزاسیون در تولید شکر باقی می ماند و دارای ترکیبات رنگی طعمی و معدنی همراه با مقادیر قابل توجهی از انواع قندهاست
اصطلاح انگلیسی: monoglyceride
اصطلاح فارسی: مونوگلیسیرید
مفهوم اصطلاح: استر حاصل از ترکیب گلیسرول و یک اسید چرب
اصطلاح انگلیسی: monolayer
اصطلاح فارسی: یک لایه
مفهوم اصطلاح: یک لایه
اصطلاح انگلیسی: monolayer water
اصطلاح فارسی: آب تک لایه
مفهوم اصطلاح: یک لایه آب با عمق مولکولی که به شدت به ماکرومولکولهای غذا جذب گردیده و به آسانی و با روشهای معمولی قابل جدا کردن نیست
اصطلاح انگلیسی: monosaccharide
اصطلاح فارسی: مونوساکارید
مفهوم اصطلاح: یک تک قندی که قابل هیدرولیز نباشد برای مثال گلوکز فروکتوز و..
اصطلاح انگلیسی: monosodium glutamate
اصطلاح فارسی: مونوسدیم گلوتامات
مفهوم اصطلاح: نمک سدیم اسید گلوتامیک است. مورد استفاده برای تشدید طعم بسیاری غذاها
اصطلاح انگلیسی: monotype
اصطلاح فارسی: مونوتیپ
مفهوم اصطلاح: سویه اولیه ای که به وسیله کاشف با صراحت مشخص شده
اصطلاح انگلیسی: mortem
اصطلاح فارسی: کشتار
مفهوم اصطلاح: کشتار
اصطلاح انگلیسی: mother culture
اصطلاح فارسی: کشت مادر
مفهوم اصطلاح: در صنایع تخمیری لبنیات به کشتهای لاکتیکی اولیه اطلاق می شود که میزان کل این کشت در ۷۰۰تا۱۰۰۰ میلی لیتر شیر استریل تهیه گردیده است
اصطلاح انگلیسی: motility
اصطلاح فارسی: جنبندگی. قدرت حرکت
مفهوم اصطلاح: جنبندگی. قدرت حرکت
اصطلاح انگلیسی: mouth feel
اصطلاح فارسی: احساس دهانی
مفهوم اصطلاح: احساسی که از بافت غذا در دهان ایجاد می شود.
اصطلاح انگلیسی: MPN
اصطلاح فارسی: محتمل ترین عدد
مفهوم اصطلاح: عددی است که از آن جهت شمارش تعداد میکروبها در محیطهای مایع استفاده می شود.
اصطلاح انگلیسی: mucopolysaccharide
اصطلاح فارسی: موکوپلی ساکارید
مفهوم اصطلاح: نوعی هتروپلی ساکارید که با گروههای دیگری از ترکیبات مثل پروتئینها ترکیب شده باشد
اصطلاح انگلیسی: mullen tester
اصطلاح فارسی: مقاومت سنج مولن
مفهوم اصطلاح: دستگاهی برای اندازه گیری مقاومت کاغذ و مقوا به پاره شدن
اصطلاح انگلیسی: multilayer
اصطلاح فارسی: چند لایه
مفهوم اصطلاح: چند لایه
اصطلاح انگلیسی: multylayer water
اصطلاح فارسی: آب چند لایه
مفهوم اصطلاح: مجموع آبهای تک لایه و آب مقید بعلاوه چندین لایه آب دیگر روی آنها در مواد غذایی
اصطلاح انگلیسی: mung bean
اصطلاح فارسی: ماش
مفهوم اصطلاح: گیاهی یکساله علفی با نام علمی phaseolus aureus از تیره leguminosae دارای دانه های کروی سبز
اصطلاح انگلیسی: muscle
اصطلاح فارسی: ماهیچه
مفهوم اصطلاح: ماهیچه
اصطلاح انگلیسی: muscular
اصطلاح فارسی: عضلانی
مفهوم اصطلاح: عضلانی
اصطلاح انگلیسی: Mushroom
اصطلاح فارسی: قارچ‌ ، سماروغ‌ ، بسرعت‌ رویاندن‌ ، بسرعت‌ ایجاد کردن‌
مفهوم اصطلاح: قارچ‌ ، سماروغ‌ ، بسرعت‌ رویاندن‌ ، بسرعت‌ ایجاد کردن‌
اصطلاح انگلیسی: mushroom ketchup
اصطلاح فارسی: سس قارچ
مفهوم اصطلاح: این سس از قارچ سس سویا نمک و ادوه و کارامل تهیه شده است.
اصطلاح انگلیسی: mustard sauce
اصطلاح فارسی: سس خردل
مفهوم اصطلاح: سسی است که از پودر خردل درست می شود
اصطلاح انگلیسی: mutation
اصطلاح فارسی: جهش
مفهوم اصطلاح: تغییر ناگهانی ظاهری (فنوتیپی) موجود زنده به علت تفییر ژنتیکی که پس از واقع شدن به طور ارثی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود
اصطلاح انگلیسی: mutton
اصطلاح فارسی: گوشت گوسفند
مفهوم اصطلاح: گوشت گوسفند
اصطلاح انگلیسی: myoglobin
اصطلاح فارسی: میوگلوبین
مفهوم اصطلاح: پروتئین آهن دار موجود در عضله که وظیفه انتقال اکسیژن را برعهده دارد
اصطلاح انگلیسی: myosin
اصطلاح فارسی: میوزین
مفهوم اصطلاح: پروتئین انحلال پذیر از نوع گلوبولین که ۶۸ % پروتئین عضله را تشکیل می دهد