اصطلاح انگلیسی: macrolide اصطلاح فارسی: ماکرولید مفهوم اصطلاح: آنتی بیوتیکی که در ساختار شیمیایی آن یک حلقه بزرگ لاکتونیوجود دارد اصطلاح انگلیسی: magness tylor pressure tester اصطلاح فارسی: بافت سنج مگنس مفهوم اصطلاح: وسیله ای برای اندازه گیری سفتی بافت میوه ها و سبزیجات که زمان مناسب برداشت را با آن تعیین می کنند اصطلاح انگلیسی: magnitude اصطلاح فارسی: بزرگی …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی
اصطلاحات صنایع غذایی با حرف N
اصطلاح انگلیسی: native conformation(protein) اصطلاح فارسی: ساختمان طبیعی پروتئین مفهوم اصطلاح: حالت طبیعی پروتئین در سلول زنده پروتئین یکه در حالت طبیعی است و میتواند عمل طبیعی خود را انجام دهد. اصطلاح انگلیسی: native protein اصطلاح فارسی: ساختمان طبیعی پروتئین مفهوم اصطلاح: native conformation ← اصطلاح انگلیسی: natto اصطلاح فارسی: ناتو مفهوم اصطلاح: نوعی غذای تخمیر شده و مردمی در …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف O
O اصطلاح انگلیسی: obigate thermophile اصطلاح فارسی: گرمادوست اجباری مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی به ان گروه از میکروبها اطلاق می شود که دمای رشد ایدآل آنها حدود ۵۵ درجه است اصطلاح انگلیسی: Objective اصطلاح فارسی: قابل مشاهده ، بی طرف ، علمی و بدون نظر خصوصی ، حالت مفهوم اصطلاح: قابل مشاهده ، بی طرف ، علمی و بدون …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف P
اصطلاح انگلیسی: Package اصطلاح فارسی: بسته ، عدل بندی ، قوطی ، بستهبندی کردن مفهوم اصطلاح: بسته ، عدل بندی ، قوطی ، بستهبندی کردن اصطلاح انگلیسی: packaging اصطلاح فارسی: بسته بندی مفهوم اصطلاح: بسته بندی اصطلاح انگلیسی: palarisation اصطلاح فارسی: پالاریزه کردن مفهوم اصطلاح: روشی است که با تزریق خام ۷۵ درجه سانتی گراد به داخل محفظه ای از …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف Q
اصطلاح انگلیسی: qualitative اصطلاح فارسی: کیفیت مقداری مفهوم اصطلاح: کیفیت مقداری اصطلاح انگلیسی: Quality اصطلاح فارسی: چونی ، کیفیت ، وجود ، خصوصیت ، طبیعت ، نوع ، ظرفیت مفهوم اصطلاح: چونی ، کیفیت ، وجود ، خصوصیت ، طبیعت ، نوع ، ظرفیت اصطلاح انگلیسی: Quality Control اصطلاح فارسی: کنترل کیفیت مفهوم اصطلاح: کنترل کیفیت اصطلاح انگلیسی: quantitative descriptive …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف R
صطلاح انگلیسی: rad اصطلاح فارسی: راد مفهوم اصطلاح: واحد تشعشع امواج الکترومغناطیس معادل جذب ۱۰۰ ارگ در گرم ماده تشعشع یافته اصطلاح انگلیسی: radapertization اصطلاح فارسی: استرلیزاسیون تابشی مفهوم اصطلاح: استریل کردن غذاهای بسته بندی شده در ظروف غیر قابل نفوذ با اشعه گاما اصطلاح انگلیسی: radicidation اصطلاح فارسی: پاستوریزاسیون تابشی مفهوم اصطلاح: تابش اشعه یونیزه به غذا. مقدار آن …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف S
اصطلاح انگلیسی: Safety اصطلاح فارسی: ایمنی ، سلامت ، امنیت ، محفوظیت مفهوم اصطلاح: ایمنی ، سلامت ، امنیت ، محفوظیت اصطلاح انگلیسی: Safety Hazard اصطلاح فارسی: مخاطره ایمنی مفهوم اصطلاح: اطمینان ازعدم ایجاد مشکلات سلامتی اصطلاح انگلیسی: Safety Valve اصطلاح فارسی: دریچه اطمینان مفهوم اصطلاح: دریچه اطمینان اصطلاح انگلیسی: saffron اصطلاح فارسی: زعفران مفهوم اصطلاح: زعفران یا طلای …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف T
اصطلاح انگلیسی: Taette اصطلاح فارسی: تایته مفهوم اصطلاح: شیر تخمیر شده غلیظ که در نوروژ تولید می شود. اصطلاح انگلیسی: tanalysisi sauce اصطلاح فارسی: سس تاماری مفهوم اصطلاح: نوعی سس ژاپنی است شبیه سس سویا که با تخمیر کوتاهی از سویا تهیه می شود. اصطلاح انگلیسی: tansparent اصطلاح فارسی: شفاف مفهوم اصطلاح: ماده ای که شفاف به نظر می رسد …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف U
اصطلاح انگلیسی: UHT , pasteurization اصطلاح فارسی: فوق پاستوریزاسیون مفهوم اصطلاح: ultraviolet irradiation اصطلاح انگلیسی: ultrapasteurization اصطلاح فارسی: فوق پاستوریزاسیون مفهوم اصطلاح: حرارت دادن ماده غذایی (معمولا مایعات مثل شیر)در دماهای بین ۸۸ تا ۱۳۷/۸ درجه سانتی گراد و گاهی بالاتر به مدت ۲ تا ۲۰ ثانیه. اصطلاح انگلیسی: ultraviolet irradiation اصطلاح فارسی: تابش ماورای بنفش مفهوم اصطلاح: محدودهای از …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف V
اصطلاح انگلیسی: vaccreation اصطلاح فارسی: پاستوریزه کردن خلایی مفهوم اصطلاح: روشی است برای پاستوریزه کردن شیر که در سه مرحله انجام میگیرد. در مرحله نخست شیر را در فشار ۶۰۰ تا ۶۵۰ میلیمتر جیوه و دمای ۹۶ درجه سانتی گراد به طور آنی پاستوریزه و سپس در مراحل بعدی در فشارهای ۲۵۰ و ۵۰ میلیمتر جیوه به ترتیب خنک و …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف W
اصطلاح انگلیسی: W/O emulsion اصطلاح فارسی: امولسیون آب در روغن مفهوم اصطلاح: تعلیق یا ثبات ذرات آب در چربی به طوری که ذرات آب فاز داخلی یا موقت و ذرات چربی فاز دائمی یا خارجی سیستم را تشکیل میدهد در این سیستم اگر روغن اضافه شود امولسیون آب در روغن به صورت هموژن باقی میماند اصطلاح انگلیسی: warner , bratzler …
Read More »اصطلاحات صنایع غذایی با حرف X
اصطلاح انگلیسی: X , ray اصطلاح فارسی: اشعه گاما مفهوم اصطلاح: پرتو تابشی با انرژی بالا و طول موج پایین که جهت آلودگی زذایی از مواد غذایی استفاده می شود. اصطلاح انگلیسی: X factor اصطلاح فارسی: عامل x مفهوم اصطلاح: یکی از عوامل فرعی رشد مورد نیاز بعضی از انواع هموفیلوس قابل جایگزینی به وسیله همی یا سایر ترکیبات پرفرینی …
Read More »